متن روضه کوتاه حضرت ابوالفضل
روضه کوتاه حضرت ابوالفضل
ای قمر بنیهاشم، ای عباس بن علی (ع)، ای که نامت ذکر شفا و دواست! در روز تاسوعا، وقتی لشکر دشمن به خیمهها نزدیک شد، تو بودی که با غیرت حیدریات، جلوی آنها ایستادی و فرمودی: «تا برادرم حسین (ع) اجازه ندهد، جنگ نخواهد شد.» اما در روز عاشورا، وقتی سینهات از تشنگی کودکان حرم سنگین شد، به محضر اباعبدالله (ع) آمدی و عرض کردی: «برادر جان، سینهام تنگ شده، اجازه بده بروم.» حسین (ع) با چشمانی پر از اشک فرمود: «عباسم، تو صاحب لوای منی، اگر تو بروی، لشکرم از هم میپاشد.» اما تو اصرار کردی، نه برای جنگ، که برای آوردن آب برای طفلان تشنهلب. مشک را بر دوش گرفتی و به سوی فرات رفتی. دشمن، که از هیبت تو میلرزید، کمین کرد. تیر به مشکت زدند، دستانت را بریدند، و عمود آهنین بر فرقت فرود آمد.
راوی میگوید: وقتی عباس (ع) بر زمین افتاد، حسین (ع) از اسب پیاده شد، دست بریده برادر را دید و فریاد زد: «یا اخا!» تو که دست نداشتی تا صورتت را از خاک بلند کنی، تیر در چشمت بود و عمود بر سرت. خودت فرمودی: «هر که بخواهد روضهام را بخواند، بگوید: وقتی عمود بر سرم خورد، چون دست نداشتم، با صورت بر زمین افتادم.»
سکینه، آن دختر کوچک حرم، منتظر عمو بود، اما وقتی خبر شهادتت را شنید، گفت: «عمه، همه برای بابایم گریه میکنند، برای علیاصغر، برای قاسم، اما عمویم عباس را کسی ندارد، بگذار برای عمو گریه کنم.»
ای ابوالفضل! تو که مادرت امالبنین، شیر شهامت به تو نوشاند و پدرت علی (ع)، کوه رشادت بود، چنان وفادار بودی که امام صادق (ع) فرمود: «خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و جانش را فدای برادرش نمود.»
تو نهتنها علمدار کربلا، بلکه بابالحوائج درگاه الهی هستی. گفتهاند که در قیامت، خدا به جای دستان بریدهات، دو بال به تو عطا میکند تا با فرشتگان در بهشت پرواز کنی. ای سقای دشت کربلا، ای که آب را شرمنده نجابت خود کردی، ما را در روز محشر، با شفاعتت به سوی بهشت ببر.
اگر به دنبال متن روضه شب دوم محرم هستید، کلیک کنید.